گفتار زیر از آقای دکتر «علی اصغر قائمینیا» استاد اقتصاد اسلامی در دانشگاه تهران میباشد. باتوجه به بیانات رهبر انقلاب اسلامی پیرامون اهمیت تولید ملی در سالهای اخیر، سایت رسانه انقلاب بر آن شد تا نقش و نسبت رسانهها را با تولید ملی و اقتصاد مقاومتی بسنجد و ابعاد آن را برای خوانندگان بررسی کند.
رویکرد رسانه ملی نسبت به تولید ملی میبایست دارای چه ویژگیها و خصیصههایی باشد؟
من دو مطلب هم پیشتر در فضای مجازی داشتم؛ یکی نقش رسانهها در گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی که در اینترنت هست، یکی هم خانواده و نقش آن در شکوفایی اقتصاد مقاومتی است. اینها میتواند بیس باشد که شما به آن رفرنس بدید و از آن اسم برده شود تا آنها هم قابل استفاده شود. اما بطور خاص، من اگر بخواهم نقش رسانه را در تعهد اقتصاد مقاومتی عنوان کنم، یک مقدمه باید بگویم.
زمانی که دو مقاله خود را نوشتم تازه اقتصاد مقاومتی بُلد شده بود و تازه رسانهها بدان توجه کرده بودند. الان ما در دوره دیگری هستیم، میبایست مطالب ما دقیقتر و عمیقتر باشد و مشخصا به آن هدفی که میخواهیم اصابت کند. به نظر میرسد برای این که ما بخواهیم نقش رسانه ملی را در اقتصاد مقاومتی بیان کنیم، ابتدا میبایست بحث رسانه و رسانه ملی را باز کنیم. بیشترین نقش رسانه و رسانه ملی چیست! آیا نقش آن اطلاع رسانی است؟ ساختن یک فرهنگ و الگوی فرهنگی، حالا الگوی اقتصادی مورد نظر آن است یا خیر؟
من فکر میکنم بیشترین نقش رسانه ملی –اگر بخواهیم در بحث اقتصادی بگوییم- به صورت غیرمستقیم و ضمنی، نه به صورت شعاری و به صورت صریح اثرگذار نباشد، بلکه به صورت غیرمستقیم و ضمنی باید مروج الگوی اقتصادی انقلاب اسلامی باشد. الگوی اقتصادی انقلاب اسلامی یعنی چه؟ یعنی الگوی مصرف اقتصاد انقلاب اسلامی و الگوی تولید اقتصاد انقلاب اسلامی. به عبارتی آن چیزی که تحت عنوان الگوی مصرف یا حتی سبک زندگی مد نظر است، رسانه ملی میبایست به صورت غیرمستقیم آن را ترویج دهد. تا الان هم یک سری براساس همین پیشنهادی که در راستای اقتصاد مقاومتی انجام شده این کار هم انجام شده. مثال عرض میکنم. مثلا چند وقت پیش در صدا و سینما اطلاعیه دادند که تبلیغ کالاهای ایرانی به صورت رایگان در رسانه ملی انجام دادنی است. حالا با توضیحات و شرایط خاصی انجام میگیرد.
خب این یک گام خوبی بود و یک سری تبلیغ هم کردند. اما گام تکمیلی آن دیگر نشد که ما در عین این که میبایست مروج و مبلغ کالای داخلی باشیم، نباید مروج کالای خارجی در رسانه ملی باشیم. این مسئله از آن جا تکمیل نشد.
به هر حال نقش رسانه ملی در موضوع اقتصاد مقاومتی هم به عنوان الگو انقلاب است و ربطی به تحریم و غیرتحریم ندارد به همین موضوع برمیگردد؛ که ما باید از رسانه ملی کمک بگیریم و رسانه ملی را به خدمت بگیریم برای این که منویات اقتصاد مقاومتی را بتوانیم در قالب یک پیام، نه در قالب یک دستور و حکم، به مردم اعم از مصرف کننده و تولیدکننده، اعم از دولتی و خصوصی، اعم از زن و مردم، اعم از پیر و جوان در اقشار مختلف مردم این پیام را منتقل کنیم.
حالا دو مسئله پیش میآید، یک این که آیا اقتصاد مقاومتی به این سطح از محتوا رسیده که رسانه ملی بخواهد آن را در قالب پیام منتقل کند یا خیر؟ نکته اول به خود اقتصاد مقاومتی برمیگردد که ما از آن خیلی غافل هستیم. انتظار ما معمولا از رسانه انتظاری است که شاید جاهایی خلاف از رسانه باشد. زیرا رسانه لزوما نباید محتوا تولید کند، بله یک جایی به فراخور توان خود محتوایی تولید میکند، اما وظیفه اصلی تولید محتوا به عهده پژوهشگر اقتصاد اسلامی، اقتصاد مقاومتی است، به عهده دانشگاه، به عهده حوزه است، به عهده دولت، مجلس است، به عهده کسانی است که تصمیمگیر یا تصمیمساز در اقتصاد مقاومتی است.
بنابراین بحث اول برمیگردد به این که آیا ما محتوای خوبی برای عرضه در رسانه ملی داریم یا خیر؟ که پاسخ من منفی است، نداریم. اما بحث دوم این است که آیا رسانه ملی پویایی و قابلیتها و قالبها و فرمهای مورد نیاز برای چنین الگوسازی را دارد یا خیر؟ باز هم جواب من منفی است. یعنی در واقع برای پاسخ کلی به این سوال کلی، عرضم این است که نقش رسانه در اقتصاد مقاومتی ارائه الگوی باورپذیر و غیرمستقیم و در قالب پیام به مخاطب است. الگویی است که در آن سبک زندگی اسلامی اعم از حوزه تولید و مصرف را داشته باشد. اما این دو شرط و الزام دارد؛ یکی این که محتوای مناسبی در حوزه اقتصاد مقاومتی تولید شده باشد، و دو این که خود رسانه ملی هم ابزار، قالب و قابلیتها را برای کار داشته باشد.
میخواهم مورد اول را توضیح دهم. اقتصاد مقاومتی را تبدیل به خوراک رسانه نکردیم. از سال ۸۶ تا الان حالا بیشتر از سال ۹۲ تا الان که آن سیاستهای اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد، همه جا داریم میگوییم اقتصاد مقاومتی. به خاطر گستره وسیعی که مفهوم اقتصاد مقاومتی دارد، حوزههای مختلفی را شامل میشود حتی این مسئله مورد سوء استفاده هم قرار گرفته، یعنی اقتصاد مقاومتی مورد سوء استفاده مکاتب مختلف فکری در حوزه اقتصاد قرار گرفته. یعنی آن کسی که تفکر لیبرال در اقتصاد دارد، تفکر وارداتگرا و مصرفگرا دارد، او هم خود را به اقتصاد مقاومتی معطوف کند، دولتی هم که چنین تفکری دارد، اقدامات خود را در راستای اقتصاد مقاومتی میداند، و از آن طرف کسی که خلاف آن را معتقد است، خودش را در چارچوب اقتصاد مقاومتی میداند، بنابراین اقتصاد مقاومتی به معنای یک مفهوم کلی یک جاهایی مورد سوء استفاده قرار گرفته و شاید همین رویکرد یک جاهایی در رسانه هم به مخاطب آسیب برساند. یعنی ما با یک رویکرد غربی را به عنوان رویکرد اقتصاد مقاومتی در رسانه آوردیم و نتیجه عکس از آن چیزی که مدنظر داشتیم گرفتیم.
در واقع میتوان گفت اقتصاد مقاومتی به عنوان یک الگوی اجمالی مطرح شده، اما تفصیل آن و تفسیر آن و تبدیل کردن آن به یک برنامه اجرایی و یک بسته سیاستی و حتی بسته رسانه ای هنوز صورت نگرفته، جاهایی هم که صورت گرفته کاملا سلیقه ای بوده. یعنی ما هنوز تکلیف خود را نمیدانیم که مثلا این که ما یک برند خارجی مثلا سامسونگ میگوییم آقای سامسونگ شما در ایران کار کنید، یک آیتمهای خاصی مثلا یخچال خود را در ایران بزنید، یا در مورد دوو، یا در مورد ال جی، خب آقای دوو یک یخچال دوو برای ایران بزنید.
این برای اقتصاد ما خوب است، این جا یک اشتغال دارد ایجاد میشود، یک سرمایهگذاری مستقیم خارجی دارد رخ میدهد. از آن طرف مجوز این کالا را که در ایران دارد تولید میشود میگیریم که در همه رسانهها تبلیغ کنیم. یعنی مثلا ما فقط یخچال دوو را در ایران داریم میزنیم اما با همین مجوز گرفتیم کل دوو را به عنوان یک محصول کلی در ایران تبلیغ میکنیم. ما هنوز به یک اجماع نظری و تئوری آن در بحث اقتصاد مقاومتی نرسیدیم که الان این کار به نفع اقتصاد مقاومتی است یا به ضرر آن! زیرا از یک طرف دارد به تولید کمک میکند، حالا موارد دیگری هست که مشخص است اقتصاد مقاومتی نیست، من آنها را مثال نمیزنم. من دارم مثالهایی میزنم که محل اشکال است.
سوال من این است این کار در چارچوب اقتصاد مقاومتی است یا خیر؟ آیا کسی هست به من پاسخ دهد! خب رسانه هم نمیتواند تصمیم بگیرد، رسانه هم به همین قیاس است. الان شما بگویید چرا شما بیلبورد سامسونگ زدید، میگوید سامسونگ دارد در ایران تولید میکند! کسی نیست به رسانه بگوید این دارد در ایران تولید میکند اثر فرهنگی تبلیغ کاملا دارد آن تولید را خنثی میکند. شما شاید یک محصول از بیست محصول را در ایران تولید میکنید اما دارید بیست محصول هم تبلیغ میکنید! خودرو هم همین است. میبینید خودرو هم دارند در رسانه ملی تبلیغ میکنند سپس میبینید چینی است، بعد میگویید چینی است، میگوید مونتاژ آن در ایران است. به هر حال چیزی که تحت عنوان پیام در رسانه دارد منتقل میشود این است که دارید کالای چینی تبلیغ میکنید و این ضد اقتصاد مقاومتی است.
بنابراین وظیفه حوزه پژوهش و تئوریک اقصاد مقاومتی اعماز دانشگاه، پژوهشگاه این است که یک بسته رسانه یا یک بسته خروجی رسانه ای از مفاهیم اقتصاد مقاومتی را تولید کنند. یک خوراک که رسانه ملی در مواجهه با این سوالات بتواند پاسخ درستی دهد. شاخصهای رسانه اقتصاد مقاومتی را باید دربیاورند. این از نکاتی است که میتوانید بُلد کنید که جامعه علمی ما باید یک سری شاخص تولید کند و به رسانه ملی دهد که با این شاخص ارزیابی کنید که این تبلیغ، تولید محتوا و فیلم، اخبار، برنامه تولیدی، برنامه مستند شما آیا در چارچوب اقتصاد مقاومتی هست یا خیر.
سبک زندگی که در فیلمهای خود نشان میدهید آیا در چارچوب اقتصاد مقاومتی هست یا خیر! زیرا من با هر دو طیف صحبت کردم، جلسات مختلف گذاشتیم، رسانه ملی هم برای خودش ادعا دارد، رسانه ملی میگوید در فلان سریال فلان کار را نکنید، من میگویم باشد و مثلا آن ماشین که در سریال نشان داده میشود روی آرم آن برچسب میزنم، همه ما میدانیم این کافی نیست، اما میگوید آن شاخصی که شما گذاشتید را برآورد کردم، پس شاخص ما اشتباه بوده، که حتی ما را مسخره هم میکنند، پس شاخص ما اشتباه بوده. یا خیلی از تبلیغاتی که میکند یا خیلی از برنامههایی که تولید میکند با همین توجیه است، میگوید من این طور توجیه شدم، و دارم طبق این توجیه، ضابطه و قانون که شما به من دادید دارم عمل میکنم، و این میشود که در پایان سال ادعا میکند من کاملا در راستای اقتصاد مقاومتی دارم عمل میکنم.
بنابراین قسمت اعظم مشکل برمیگردد به این که محتوای مناسب با رسانه ملی که دغدغههای الگوسازی، سبک مصرف، سبک تولید را که به مخاطب القا کند را نداریم. یک مثال دیگر عرض کنم. مثلا در زمینه بانک، مدتها میگفتند بانک را به عنوان الگو، به عنوان یک سبک زندگی تبلیغ نکنید. این با بحث اقتصاد مقاومتی منافات دارد. شما دارید روحیه تولید را از مردم میگیرید، هر چقدر هم بانک شما اسلامی باشد، بانک شما عقود شرعی باشد، شما با تبلیغ بانک، روحیه تولیدکنندگی و کارآفرینی را از مردم خود میگیرید، مردم تبلیغ بانک را میبینند، فرد یک میلیارد، دو میلیارد پول دارد، خواست یک کار تولیدی کنند، میگوید من به بانک میروم هم مطمئن است، هم پول آن خوب است، رسانه ملی چه کرد! این قدر مقاومت کرد تا به خاطر مسائل امنیتی، به خاطر موسسات غیرمجار در نهایت مجبور شد تبلیغات بانک خود را حذف کند، اما دغدغه اقتصاد مقاومتی در آن وجود نداشت. زیرا بسته سیاستی و بسته رسانه ای که بیان کند هر چقدر بانک اسلامی باشد، هر چقدر قانونی باشد تبلیغ بانک خلاف است، منویات اقتصاد مقاومتی برای رسانه ملی وجود نداشته، رسانه ملی هم داشت کار خود را میکرد. البته شاید سفارش دهنده کار هم رسانه ملی باشد، یعنی شاید رسانه ملی باید احساس نیاز کند، اصلا از پژوهشگرهای خود استفاده کند که چه شاخصهایی داشته باشد ببیند مطلبی که دارد ارائه میدهم در چارچوب اقتصاد مقاومتی هست یا خیر.
مؤلفه و الزام دوم به رسانه ملی برمی گردد. من الان نمیخواهم در رابطه با رویکرد رسانه ملی صحبت کنم که بگویم رویکرد رسانه ملی، رویکرد لیبرالی است، انقلابی است یا خیر. من فرض میکنم رویکرد رسانه ملی انقلابی است ودوست دارد این اتفاق بیفتد. زیرا شاید این بحث، بحث علمی نباشد که الان بگوییم دوره آقای ایکس این طور بود.
الان بحث من این است که فرض میکنم رسانه ملی میخواهد این کار را انجام دهد. فرض دوم من این است که بسته علمی که آن جامعه علمی داده، آن بسته علمی هم وجود دارد. حالا در مورد صدا و سیما صحبت کنیم. آیا رسانه ملی این قابلیت و ظرفیت را دارد یا خیر.
ببینید معمولا مسائلی که حالت الگوسازی و تربیتی داشته باشد در فضای رسانه ملی بار اصلی آن روی رسانه کودک و نوجوان است. مثال میزنم. مفاهیم اصلی اقتصاد را مثل پس انداز، مثلا پس انداز خوب است، تولید خوب است را ما کی به دانش آموز یاد میدهیم، در دوره دبیرستان. به کدام دانش آموز؟ دانش آموزی که در رشته انسانی تحصیل میکند. در صورتی که در کشورهای پیشرفتهتر که اقتصاد برای آنها مهم است، این مفاهیم را در قالب نکات ساده و شیرین به بچه از ۴ الی ۵ سالگی یاد میدهند، یک بعد آن هم رسانه ملی آنها است. یعنی کارتونی که برای بچه تولید میشود و ما این جا هم میبینیم و خوشمان میآید، میبینیم –حالا اگر بحث آن باز شود، میتوان در همه کارتونها میتوان این گونه تحلیل کرد- که دارد یک پیام اقتصادی را به کودک و نوجوان منتقل میکند.
متاسفانه به عنوان یک نکته تربیتی و نکتهای که بتواند جریان ساز باشد که از رسانه ملی بتوانیم خروجی بگیریم که هر جا برود اگر مصرف کننده شود، مصرف کننده با سبکی که ما میخواهیم میشود، اگر تولیدکننده هم شود به همین شکل. ما در رسانه ملی مهمترین کاری که در بحث اقتصاد مقاومتی بایستی انجام دهیم و انجام ندادیم تولید محتوای مناسب برای کودک و نوجوان است. زیرا بهترین و موثرترین قالب و با نفوذترین قالب تولید انیمیشن و کارتون و فیلم است. ما این را نداریم. هرچند محتوای کودک و نوجوان ما به لطف شبکههایی که اضافه شده و برنامههایی که زیاد شده، اما محتوای متناسب با اقتصاد مقاومتی نداریم. مثلا در کارتونهای معروف هر شخصیتی نماد یک نوع رفتار است، تیپ ایدئالتایپ یک انسان است، چرا ما تیپ ایدئالتایپ یک انسان که تولیدکننده است کارآفرین است را در کارتونهای خود نداشته باشیم! یا ایدئالتایپ فردی که فرهنگ پس انداز درستی دارد را نداشته باشیم! اینها کار سختی است اما ضعف قالب در حوزه کودک و نوجوان به شدت مشهود است.
کمی جلوتر برویم. در بحثهای تولیدی که دارد اتفاق میافتد، میگویم صدا و سیما سعی کرده در راستای اقتصاد مقاومتی همگام باشد. مثلا برنامههای تولیدیدر راسای اقتصاد مقاومتی با یک واحد تولیدی مصاحبه میکند، شما چند نفر هستید؟ چقدر موفق هستید؟ مردم ترغیب شوند که مثل شما شوند. این برنامهها یک اثر سطحی روی جامعه دارد. اگر بخواهید یک برنامه در حوزه اقتصاد مقاومتی تولید کنید، که من با یک کارآفرین مصاحبه کنم، اینها خوب است، یا برنامههایی مثل پایش، کارآفرین برتر را معرفی میکند، مثلا فرد شترمرغی داشته، بعد ۱۰ شترمرغ شده، سپس ۱۰۰ شترمرغ شده. یا مثلا یک برنامه تولید کرده که من با ده میلیون پول میتوانم چه کار کنم، مثلا یک نفر را میآورد که با ده میلیون ۱ گاو خریده، سپس ۲ گاو خریده و… یا برنامه علمی در مورد اقتصاد مقاومتی تولید میکند که یک برنامه میگذارد که اقتصاد مقاومتی این است، وظیفه شما این است و باید این کار را انجام دهید.
خب اینها تا یک سطحی خوب است که قبلا هم نبود. الان هست ما میگوییم قبول تا یک سطحی خوب است. اما آیا کافی است! به نظر نمیرسد کافی باشد. زیرا بهترین حالت این است که دارید یک داستان موفق را بیان میکنید. اما چه پیامی در این داستان وجود داشته باشد، چه مکانیزمی در این داستان وجود داشته باشد که من که دارم تلویزیون را میبینم مسیر تصمیم گیری من را تغییر دهد، این با آن نقطه خیلی فاصله دارد. یعنی صدا و سیما باید از خودش بپرسد آیا من این برنامه را نشان دادم تصمیم مخاطبی که سرمایه گذار هست، مثلا میخواست سرمایهگذاری کند توانستم روی تصمیم او اثر بگذارم یا خیر. به نظرم خیر. زیرا انگیزه لازم برای بحث تولید در رسانه ملی به عنوان یک مولفه کلیدی و به عنوان پیش فرض اقتصاد مقاومتی وجود ندارد یعنی من در رسانه ملی هزار بار هم بخواهم تبلیغ کنم که این کار تولید خوب است، وقتی انگیزه تولید را در آن فرد نتوانم ایجاد کنم، قطعا آن فرد باز هم رغبت نمیکند سمت تولید برود.
این که این انگیزه تولید چطور نمایش داده شود، به این برنمیگردد که من یک تولیدکننده را بگویم ایشان تولیدکننده خوبی است، که معمولا آدمهای روستایی و درب و داغان را میآورند که بگویند بدترین مخاطبان صدا و سیما میتوانند این کار را کنند. ببینید زمانی میتواند در مخاطب تاثیرگذار و باورپذیر باشد، من یک نخ تسبیح در برنامههای اقتصاد مقاومتی داشته باشم و بگویم نخ تسبیح برنامههای اقتصادی صدا و سیما باید این باشد که تولید به عنوان یک ارزش در صدا و سیما به مخاطب القا شود. هنوز این اتفاق نیفتاده.
ببینید در تولید به عنوان یک ارزش در صدا و سیما مطرح شود این یک پروسه مفصلی است این بدین معنی است که ما مصادیق تولیدکنندگان را در اخبار پیدا کنیم بگوییم ایشان کارآفرین برتر است. در نهایت در جامعه ما تولید ارزش نیست. صدا و سیما برای این مسئله چه پاسخی دارد. باید در این راستا سیاستگذاری صورت بگیرد مثلا اگر ما یک فیلمی تولید میکنیم که در آن تولیدکننده یک آدم بدبختی است، بدهی دارد، بعد کسی هم هست که یک بازرگان موفق است، از آن طرف کارآفرین هم در برنامه دیگری نشان میدهد. این نشان میدهد ما استراتژی مناسبی برای این که به عنوان یک ارزش در جامعه –در لایه فرهنگ میرود- در فرهنگ این مسئله را به مخاطب بخورانیم در صدا و سیما وجود نداشت.
اگر این اتفاقا در مجموع بیفتد فکر میکنم رسانه ملی به عنوان مهم ترین، بهترین و گستردهترین ابزار رسانه که الان در کشور وجود دارد و معتقدم که همچنان اعتماد به رسانه ملی وجود دارد بتواند بهترین موید اقتصاد مقاومتی در فضای رسانهای باشد.
ارسال نظر